ویلای گویم


در دل باغی سبز در روستای گویم، جایی در همسایگی کلانشهر شیراز، پیکره‌ای شکل گرفته که گویی از بطن زمین روییده و با نغمه‌ای نرم و سیال دوباره به آغوش زمین بازمی‌گردد. این پروژه مسکونی نه صرفاً یک بنا، که روایتی شاعرانه از پیوند خاک، سبزینه و معماری است؛ گویی زمین خود دست به خلق زده و در میان درختان کهن، حجمی زنده و تنفس‌کننده را به تصویر کشیده است.
 
خطوط منحنی و نرم، همانند موج‌هایی سبز برآمده از خاک، بامی را می‌سازند که دیگر سقف نیست، بلکه بخشی از لندسکیپ است؛ جایی برای قدم زدن، نشستن، بازی‌های کودکانه و غلتیدن در سبزه‌ها. بام این بنا، پنجمین نما و در عین حال امتداد باغ است؛ به جای جدایی، پیوندی عمیق میان معماری و طبیعت. در این حرکت سیال، نور از بریدگی‌ها و تراش‌های سنجیده به اعماق فضا رسوخ می‌کند و فضای درونی را به روشنایی و زندگی پیوند می‌دهد.
 
هر قوس و انحنای برآمده، بستری برای تجربه‌ای تازه است: کودکان بر شیب‌های سبز سر می‌خورند، بزرگسالان بر فراز آن قدم می‌زنند و هر رهگذر آن را لمس می‌کند. این حجم دیگر تنها مأوا نیست؛ زمینی است که به شعر بدل شده، جایی که آسمان و زمین در هم می‌آمیزند و معماری به بازیچه‌ای کودکانه، به مکانی برای زیستن، به خاطره‌ای جمعی بدل می‌گردد.
 
فضاهای زیر این لایه‌های سبز، آرامشی پنهان در دل خاک‌اند؛ اتاق‌هایی که نور را از دل زمین دریافت می‌کنند، حیاط‌هایی فرو رفته که همچون آمفی‌تئاتری کوچک محفل گفتگو و آرامش می‌شوند، و پنجره‌هایی که همچون چشم‌های بنا به باغ می‌نگرند. در این هم‌آغوشی حجم و زمین، معماری گویی ناپدید می‌شود و تنها طبیعتی شاعرانه باقی می‌ماند؛ طبیعتی که انسان را در خود جای داده و هم‌زمان او را بخشی از خود ساخته است.
 
در میان انبوه درختان، در پس‌زمینه کوه‌های آرام و خاموش، این بنا به مثابه فرزندی از خاک قد برافراشته است؛ نه همچون دخالتی در طبیعت، بلکه همچون بخشی از آن. جایی که حجم دیگر یک مرز نیست، بلکه پلی است میان زمین و آسمان، میان سکونت و بازی، میان خاطره و آینده.
 
این ویلا در گویم، بیش از هر چیز، یک قطعه موسیقی فضایی است؛ غزلی سروده‌شده با خطوط منحنی و واژگانی از جنس خاک و سبزه. جایی که معماری، طبیعت را نه در حاشیه، که در متن خود جای داده است.